مروری بر نقش امام جواد(ع) در برخورد با انحرافات دینی / امامت مهمترین رکن دین
محمد اسدیگرمارودی، استاد دانشگاه صنعتی شریف، شب گذشته، 4 اسفندماه به مناسب میلاد امام جواد(ع)، به ارائه بحث در زمینه نحوه مقابله امام جواد(ع) با انحرافات پرداخت که متن آن را در ادامه میخوانید؛
موضوع بحث، امام جواد(ع) و انحراف دین یا تحریفات دینی است. یکی از موضوعاتی که مبتلابه همه ادیان آسمانی بوده و هست، موضوع تحریف دین و انحراف پیروان دین در آن دین است. باید به کار منحرفین و کاری که اولیای الهی در قبال این انحرافات انجام دادند، توجه کنیم. رسالت و درسآموزی ما از این دو نکته، در هر عصری که مسلمین قرار گرفتهاند را باید کشف کنیم؛ یعنی توجه کنیم به اینکه همیشه کسانی بودهاند که دین را تحریف میکردند، کمااینکه در اسلام نیز اینگونه شده است. اما اولیای دین و به ویژه امام جواد(ع) در مورد این انحرافها، عملکرد خاصی داشتند و باید دید ما به عنوان پیروان امام جواد(ع) چه وظیفهای داریم. در ادیان آسمانی قبل از اسلام، این انحراف به قدری پیش رفت که حتی کتاب آسمانی نیز تحریف شد، اما در دنیای اسلام، چون قرآن آخرین کتاب آسمانی است، معجزه است و خدا نیز وعده فرمود از آن محافظت میکند، لذا از تحریف لفظی مصون مانده و یکی از معجزات قرآن، همین است که در طول این 14 قرن با همه دشمنیهایی که دشمنان داشتند، قرآن به یک شکل ثابت باقی ماند و امروز در بین تمام فرق اسلامی و در همه عالم، قرآن به یک شکل باقی مانده است که خود معجزه است.
اما در تفسیر، توضیح، تبیین و برداشت از قرآن و به ویژه پس از قرآن، در بخش احادیث که توضیحدهنده قرآن باشند، تحریفات لفظی و معنوی ایجاد شده و میشود. به قدری این موضوع حتی در زمان پیامبر(ص) رواج یافته بود که امیرالمومنین(ع) در خطبه 210 نهجالبلاغه، بحث مفصلی در این زمینه دارند که فقط یک قسمت کوتاه ابتدای آن را تبیین میکنم. حضرت(ع) فرمود در دست مردم حق و باطل، صدق و کذب، ناسخ و منسوخ، عام و خاص و محکم و متشابه وجود دارد و آنقدر دروغ بر پیامبر(ص) در زمان خودشان بستند، تا ایشان به عنوان خطبه در میان مردم ایستادند و فرمودند هرکسی بر من دروغ ببندد، جایگاهش آتش است.
این فرمایش امام(ع) که پیامبر(ص) در زمان خودشان برای خطبه خواندن در میان مردم ایستادند و فرمودند آنقدر دروغ بر من بسته شده که حق و باطل مخلوط میشود، پس بعد پیامبر(ص) مشخص است که اوضاع چطور میشود. لذا بین نویسندگان سنی و شیعه، کتب مستقلی به نام الموضوعات داریم که جعلیات را شامل میشود. احادیثی را جعل کردند که انگیزههای آن نیز متفاوت است. ابن جوزی متوفای 511 هجری است و کتاب مستقلی به نام الموضوعات دارد که جعلیات در احادیث را جمع کرده است. در جلد دوم میگوید همانا گروهی تعصب ورزیدند که خیلی ارزشمند نبودند و مدعی بودند که به سنت پیامبر(ص) متمسک میشوند. اینها یکسری روایت در فضائل ابوبکر برای معارضه با رافضیها، یعنی شیعیان جعل کردند. روایاتی که در فضلیت امام علی(ع) نقل شده است در منابع موثق اهل سنت و شیعی وجود دارد، اما یک کتاب مستقل الموضوعات با اینکه شیعه را رافضی میداند، اما اعتراف میکند که چنین فضائلی برای ابوبکر جعل میکردند تا به وسیله جعل این روایات از این طرف عرض اندام کنند. در کشفالظنون نیز مطلب عجیبی آمده است. کعبالاحبار و تمیم داری ظاهرا مسلمان شده بودند و به آنها اجازه داده بودند که روایت نقل کنند و در زمان خلیفه دوم برای تمیم داری که از مسیحیان یمن بوده، یک ساعت معین قبل از خطبههای نماز جمعه اختصاص میدادند که روایت نقل کند و در زمان خلیفه دوم این زمان، دو ساعت شد. وقتی عثمان کشته شد، وی به شام رفت و روایاتی را در فضائل بنی امیه نقل کرد.
پس این واقعیتهای تلخ را در تاریخ اسلام داشتهایم و بحث در این زمینه مفصل است. این قضیه آنقدر در تاریخ اسلام زیاد بوده که ابن تیمیه معروف که با تشیع عناد دارد، در منهاج السنه خود نسبت به جعل حدیث اعتراف میکند. از زبان رسول خدا(ص) حدیث عجیبی داریم که فرمودند اسلام غریبانه آغاز شد و به زودی نیز به این غربت برمیگردد. اسلام وقتی شروع شد تعداد مسلمانان اندک بودند و حتی نزدیکان پیامبر(ص) نیز علیه پیامبر(ص) اقداماتی داشتند و حضرت فرمودند این غربت به زودی برمیگردد؛ یعنی به قدری حقیقت اسلام را تغییر میدهند که متدینین واقعی در اقلیت قرار میگیرند، همانطور که در شروع اسلام، پیامبر(ص) و مسلمین واقعی در اقلیت بودند. اما حضرت(ص) فرمودند خوش به حال آن غریبان که فریب این اکثریت فریبدهنده را نمیخورند. غربا کسانی هستند که فسادی که انسانها در سنت رسول خدا(ص) ایجاد شد را اصلاح میکنند و یا آنها که صالح باقی میمانند.
اکثریت ممکن است هر کاری انجام دهند، اما این افراد، صالح میمانند و اصلاح هم میکنند. معلوم است اینها در اقلیت قرار میگیرند و مظلوم واقع میشوند و اینها را تحویل نمیگیرند و اینها، همرنگ جماعت نمیشوند و میایستند تا این اصلاح را در آن افسادی که در دین ایجاد شده، انجام دهند.
مهمترین موضوع و اصل در دین، قبل از اسلام و در اسلام که درستی دین به آن وابسته است و آلودگی دین نیز به آن وابسته است، موضوع امامت است که اگر امامت سالم باقی بماند، بقیه دین را میتوان سالم نگه داشت. کمااینکه نقش عالمان همینطور است که فرمودند اگر عالم فاسد شد، عالَم نیز فاسد میشود. اگر برای علم درجاتی هست، اگر در جهت غلط قرار بگیرد، مشکلاتی دارد و موضوع امامت نیز این چنین است. در بصائرالدرجات که روایات معرفتی بلندی دارد، روایتی از امام صادق(ع) نقل شده که فرمودند مردم اصلاح نمیشوند، مگر به وسیله امام و زمین اصلاح نمیشود، مگر به وسیله امام. حال اگر در امر امامت تحریف به وجود آمد، زمین و مردم اصلاح نمیشوند و در این انحرافی که از زمان پیامبر(ص) در دین ایجاد شد که دو نمونه از آن نقل شد، مهمترین جای دین که موضوع امامت است را تحریف کردند و این بلا را بر سر جامعه اسلامی درآوردند.
آمدند گفتند هرکسی پس از پیامبر(ص) قدرت را به دست گرفت، ولو فاسق هم باشد، او خلیفه میشود. این بسیار تحریف خطرناکی است، لذا تفسیر غلط آیات قرآنی و جعل احادیث نسبت به این موضوع بود که هرکسی قدرت را گرفت، خلیفه میشود. تحریف دوم این بود که فضائلی که خدا و پیامبر(ص) در عظمت امامان به حق فرموده بود را کتمان کردند و میگفتند بیان این فضائل ممنوع است. بسیاری از مردم نیز در اثر بیاطلاعی فریب خوردند، لذا وقتی اهل بیت پیامبر(ص) را به عنوان اسیر از کربلا آوردند، مردم شام اظهار شادمانی میکردند.
امام جواد(ع) فرمودند کسی که به سخن یک گوینده گوش میکند و تابع میشود، در حقیقت بندگی او را کرده و نسبت به او مطیع شده است و اگر این ناطق، خدایی باشد، پس اطاعت خدا را کرده است و اگر این گوینده شیطانی بود، این فرد شنونده و تابع، از ابلیس اطاعت کرده است. یحیی بین اکثم یکی از عالمان مشهور زمان عباسی است که قاضیالقضات بغداد بود و در زمان مامون و پس از او بحثهایی بین این فرد با امام جواد(ع) تشکیل دادند. یکی از موارد این بود که بیاید و اصطلاحا مچ امام(ع) را بگیرد. میخواهد بحث را به صورت سیاسی مطرح کند و از نظر کلامی نیز امام(ع) را در بنبست قرار دهد.
این فرد وقتی با امام(ع) روبهرو شد، اولین سوالش این بود که ای فرزند رسول خدا(ص)، در مورد این روایت که خدا در حدیث قدسی فرمود خدا به شما سلام میرساند و میگوید من از ابوبکر راضی هستم، از او بپرس تا ببینم او نیز از من راضی است؟ نظر شما چیست؟ در این جمع، امام(ع) در سن کم است و جمعیت نیز همه ضد امام(ع) هستند. امام(ع) فرمودند پیامبر(ص) در حجةالوداع فرمود کسانی که بر من دروغ میبندند، بسیار شدهاند. اگر حدیثی از من نقل شد، آن را به کتاب و سنت عرضه کنید و این روایت با کتاب خدا سازگار نیست. ابن اکثم گفت در مورد این حدیث که پیامبر(ص) فرمودند ابوبکر و عمر در زمین مانند جبرئیل و میکائیل هستند، چه نظری دارید؟ حضرت(ع) فرمودند عقل خود را حَکَم قرار دهید. اینها دو فرشته مقرب الهی هستند که هرگز گناهی از آنها سر نزده است، اما این دو نفر سابقه شرک دارند.
ابن اکثم دید باز هم نمیتواند چیزی بگوید. گفت این روایت را چه میگویید که پیامبر(ص) فرمود ابوبکر و عمر، سرور پیران اهل بهشت هستند. امام(ع) فرمودند مگر پیامبر(ص) نفرمود که بهشت اصلا پیر ندارد و همه شاداب هستند، پس این دروغ است. گفت روایت دیگری داریم که پیامبر(ص) فرمود عمر چراغ اهل بهشت است و امام(ع) فرمودند این نیز غلط است، چون در آنجا پیامبران و همه انبیا و فرشتگان هستند، آیا آنها چراغ نیستند؟ باز هم جوابی نداد و سوال دیگری مطرح کرد و گفت نظر شما در مورد این روایت که پیامبر(ص) فرمود عمر هرچه میگوید از جانب ملک میگوید چیست؟ امام(ع) فرمود مگر ابوبکر از او افضل نبود، پس این روایت جعلی است. لذا تحریف دین از خطرات همه ادیان بوده است و مهمترین نکته نیز تحریف امامت بوده است و امام نیز مماشاتی در مقابله با این تحریفات نداشتند.
انتهای پیام